متوسّمین (تیزبینان)
موضوعات
متوسمین کیانند: ائمه (ع)- شیعیان- مؤمنین-
خصوصیات متوسمین: توجه به امور با نور خدا - آفریده شدن از نور خدا- فراست مؤمنین به مقدار ایمان آنهاست- باطن بینی - هیچ چیز بر او پوشیده نیست - از جانب خدا سخن می گوید - جاری شدن حق بر زبان مؤمنین- پا بر جا بودن راه حق در متوسمین-
تحقیقی در معنی متوسمین
معنی لغوی فِراسَت: فهم و ادراک و زیرکی و دانایی و قیافه و آن علمی است که از صورت پی به سیرت برند. (غیاث اللغات)
معنی اصطلاحی فِراسَت: بصیرتی که با آن، باطن امور را از ظواهرش می توان تشخیص داد.
در إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج ١، ص ١٣١ نویسنده کتاب (حسن بن محمد دیلمی) در توضیح فراست می گوید: فراست نورى است که به سبب حقایق ایمانى در دل مؤمن ایجاد مىگردد و معرفتى پیدا مىکند که به وسیله آن با دیدن اشیا و افراد، این توان و قدرت را دارد، و فراست نتیجه یقین و فقط مربوط به مؤمنین است. فراست از ویژگیهاى اهل ایمان است، که در دلشان نورهایى تابان مىگردد که به وسیله آنها معانى را در مىیابد و کسى که از محارم خدا چشم بپوشد و خود را از شهوتها نگاهدارد و باطنش را آباد کند، و به آن جلاء بخشد و طبق دستور خدا از وجود مراقبت نماید و با تبعیّت لازم از کتاب و سنّت ایمانش را تقویت کند و غذاى حرام به معدهاش وارد نسازد و زبانش را از دروغ و غیبت و بیهودهگویى نگاهدارد، هرگز فراستش خطا نمىکند (و نظرش صائب مىگردد). سزاوار است، کسى که با اهل راستى معاشرت دارد، صداقت و راستى را در برخورد با ایشان مراعات نماید، زیرا دلهاىشان زیرک است (و به سرعت دروغ تو نزد ایشان آشکار مىگردد). و نیز بهتر است که انسان با مردمان راستگو معاشرت نماید، زیرا خداوند مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا بپرهیزید و با مؤمنان باشید. یعنى: کسانى که صدقشان معلوم و آشکار است، و ایشان اهل بیت علیه السّلام محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلم هستند و دلیل صدقشان این آیه است: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً : جز این نیست که خدا مىخواهد رجس را از شما خاندان نبوّت علیه السّلام دور سازد و شما را از هر گونه عیب و نقص پاک بدارد. دروغ یکى از پلیدیها (و ارجاس) است.
متوسمین کیانند
ائمه (ع)
١- أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَسْبَاطٌ بَیَّاعُ الزُّطِّیِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ (الحجر: ٧٥ و ٧٦) قَالَ فَقَالَ نَحْنُ الْمُتَوَسِّمُونَ وَ السَّبِیلُ فِینَا مُقِیمٌ.
اسباط- فروشنده غلامان هندى- گفت: من نزد امام صادق (ع) بودم که مردى تفسیر قول خداى عز و جل «به راستى در این آیاتى است براى تیزبینان با فراست و همانا آنها بر راه پابرجائى هستند.» (سوره حجر آیات ٧٥ و ٧٦) گوید که فرمود: ما هستیم متوسمان و راه حق در ما پا بر جا است.
التوسم: التفرس
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ١، ص ٢١٨، ح ١
٤- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَقَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع- وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ قَالَ لَا یَخْرُجُ مِنَّا أَبَداً.
امام صادق (ع) در تفسیر قول خداى عز و جل: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فرمود: ایشان ائمه هستند و در إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ. فرمود: هرگز از میان ما بیرون نرود.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ١، ص ٢١٨، ح ٤
٥- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُتَوَسِّمَ وَ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی الْمُتَوَسِّمُونَ.
امام باقر (ع) فرمود که: امیر المؤمنین (ع) در «به راستى در این آیاتى است براى تیزبینان » (سوره حجر آیه ٧٥) فرمود: رسول خدا متوسم بود من هم پس از وى، و امامان از نژاد من متوسم هستند.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ١، ص ٢١٨، ح ٥
٤٤٤- أَخْبَرَنَا أَبُو سَعْدٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ [الْقَطِیعِیُ] قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ أَبِی مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: فِینَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ: وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ الْآیَةَ. و فیها [نزل أیضا] قوله جل جلاله: إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ. (حجر/ ٧٥)
امیر المؤمنین على علیه السّلام فرمودند: آیه « و ما آیینه دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند به کلی پاک و پاکیزه ساختیم و همه برادروار روبروی یکدیگر بر تختهای عزت بنشینند.» (حجر/ ٤٧) در اکرام و احترام ما نازل شد. و همچنین این آیه نیز«به یقین در این (کیفر) براى هوشیاران عبرتهاست» (حجر/ ٧٥) [در اکرام و احترام ما نازل شد.]
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ١، ص ٤١٨، ح ٤٤٤
٤٤٦- وَ أَخْبَرَنَا عَلِیٌّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ قَوْلِهِ: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ أَوَّلُهُمْ، ثُمَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ اللَّهُ أَعْلَمُ. قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا بَالُکَ أَنْتَ قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا کَنَّى عَنْ نَفْسِهِ.
(٤٤٦) عبد اللَّه بن بنان نقل کرد، از جعفر بن محمّد علیه السّلام در تفسیر آیه: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ سؤال کردم که متوسّمین چه کسانى هستند؟ فرمود: اوّل آنان محمّد رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله است بعد از او امیر المؤمنین على علیه السّلام و دو فرزندش حسن و حسین علیهما السّلام سپس على بن حسین علیه السّلام و بعد از او محمّد بن على علیه السّلام است. بعد از او خدا عالم است چه کسى از متوسّمین است. پرسیدم: یا ابن رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله چرا از خودت نمىگویى فرمود: گاهى انسان از خودش با کنایه، سخن مىگوید.
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ١، ص ٤١٩، ح ٤٤٦
٣٢- وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَیْفَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ ع لِأَنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خُلِقَ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَهُمْ أَصْفِیَاءُ أَبْرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُونَ نُورُهُمْ یُضِیءُ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ کَالْبَدْرِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: از فراست مؤمن پرهیز کنید زیرا او با نور خدا می نگرد. [راوی] گفت: ای امیرمؤمنان! چه طور مؤمن با نور خدا می نگرد؟ امام فرمود: زیرا ما، از نور خدا آفریده شده ایم و شیعیان ما از شعاع نور ما آفریده شده اند. آنان برگزیدگان و نیکان و پاکیزگان و ژرف نگران اند. نور آنان، بر دیگران همانند ماه کامل در شب تاریک، نور می افشاند.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ٢٥، ص ٢١، ح ٣٢
١- حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ یَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع وَ قَدِ اجْتَمَعَ الْفُقَهَاءُ وَ أَهْلُ الْکَلَامِ مِنَ الْفِرَقِ الْمُخْتَلِفَةِ فَسَأَلَهُ بَعْضُهُمْ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَیِّ شَیْءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَةُ لِمُدَّعِیهَا قَالَ بِالنَّصِّ وَ الدَّلِیلِ قَالَ لَهُ فَدَلَالَةُ الْإِمَامِ فِیمَا هِیَ قَالَ فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَةِ قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِکُمْ بِمَا یَکُونُ قَالَ ذَلِکَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَیْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِکُمْ بِمَا فِی قُلُوبِ النَّاسِ قَالَ ع لَهُ أَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ الرَّسُولِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِی جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (الحجر ٧٥) فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِینَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ
قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ الْمَأْمُونُ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ زِدْنَا مِمَّا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَیَّدَنَا بِرُوحٍ مِنْهُ مُقَدَّسَةٍ مُطَهَّرَةٍ لَیْسَتْ بِمَلَکٍ لَمْ تَکُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى إِلَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هِیَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا تُسَدِّدُهُمْ وَ تُوَفِّقُهُمْ وَ هُوَ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...
از حسن بن جهم مروى است که گفت روزى در مجلس مأمون حاضر شدم و على بن موسى الرضا (ع) در نزد او بود و فقها و اهل کلام از فرقههاى مختلفه در آن مجلس اجتماع یافته بودند پس بعضى از آنها از آن بزرگوار سؤال کرد و عرض کرد یا ابن رسول اللَّه به چه چیز تصحیح میتوان کرد امامت را از براى مدعى امامت فرمود بنض و دلیل. عرض کرد پس راه یافتن امامت امام در چیست فرمود در علم او و مستجاب شدن دعاى او. عرض کردم وجه اخبار شما بچیزهائى که بعد از این واقع مىشود چیست؟ فرمود: بسبب عهدیست که از رسول خدا (ص) با ما معهود است یعنى بسبب آن صحیفهاى است که از رسول خدا بما رسیده است و علم ما کان و یکون در آن ثبت است.
عرض کردم پس وجه اخبار شما از آنچه در قلوب مردم است چیست؟ فرمود: آیا قول رسول خدا (ص) به تو نرسیده است که از فراست مؤمن بپرهیزید که او به نور خدا نظر میکند؟ عرض کردم بلى؛ فرمود: پس نیست مؤمنى مگر آنکه او را فراستى است که بآن نظر میکند بنور خدا بر مقدار ایمان خود و میزان بینش و دانش خود؛ همانا حقتعالى جمع کرده است از براى ما ائمه (ع) آن مقدار فراست که در جمیع مؤمنان پراکنده کرده است و حقتعالى در کتاب محکم خود فرموده است «به راستى در این آیاتى است براى تیزبینان » (سوره حجر آیه ٧٥) و اول متوسمین (صاحبان فراست و نیزبینان) رسول خدا (ص) است پس از آن امیر المؤمنین (ع) بعد از آن جناب است و بعد از آن حسن و حسین و ائمه از اولاد حسین (ع) است تا روز قیامت.
راوى گوید: پس از آن مأمون روى به آن جناب کرد و عرض کرد یا ابا الحسن زیاده بر این بیان فرما از آنچه حقتعالى از براى شما اهل بیت (ع) قرار داده است حضرت رضا (ع) فرمود حقتعالى همانا ما را به روح مقدس و مطهرى مؤید ساخته است و آن روح فرشته نیست و با احدى از کسانى که این دار فانى را وداع کردند نبوده است مگر با رسول خدا (ع) و با ائمه (ع) که یارى میکند و اعانت مینماید ایشان را و آن عمودى است از نور که میان ما و میان خدای عزوجل است.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ٢، ص ٢٠٠، ح ١
٥- الإختصاص رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْمُؤْمِنُ هَاشِمِیٌّ لِأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلَالَ وَ الْکُفْرَ وَ النِّفَاقَ وَ الْمُؤْمِنُ قُرَشِیٌّ لِأَنَّهُ أَقَرَّ لِلشَّیْءِ وَ نَحْنُ الشَّیْءُ وَ أَنْکَرَ لَا شَیْءَ الدُّلَامَ وَ أَتْبَاعَهُ وَ الْمُؤْمِنُ نَبَطِیٌّ لِأَنَّهُ اسْتَنْبَطَ الْأَشْیَاءَ تَعَرَّفَ الْخَبِیثَ عَنِ الطَّیِّبِ وَ الْمُؤْمِنُ عَرَبِیٌّ لِأَنَّهُ عُرِّبَ عَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ الْمُؤْمِنُ أَعْجَمِیٌّ لِأَنَّهُ أَعْجَمَ عَنِ الدُّلَامِ فَلَمْ یَذْکُرْهُ بِخَیْرٍ وَ الْمُؤْمِنُ فَارِسِیٌّ لِأَنَّهُ تَفَرَّسَ فِی الْأَسْمَاءِ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ أَبْنَاءُ فَارِسَ یَعْنِی بِهِ الْمُتَفَرِّسَ فَاخْتَارَ مِنْهَا أَفْضَلَهَا وَ اعْتَصَمَ بِأَشْرَفِهَا وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ.
روایت است از امام صادق علیه السّلام که فرمود: مؤمن هاشمى است چون گمراهى را درهم شکسته و کفر و نفاق را و مؤمن قرشى است زیرا اعتراف کرده به شىء و مائیم شىء و منکر شده لا شىء را که دلام و پیروان اویند، و مؤمن نبطى است زیرا بررسى کرده هر چیز را و پلید آن را از پاکش شناخته و مؤمن عربى است زیرا از ما سخن گفته و ما را آشکارا کرده و مؤمن اعجمى است زیرا از دلام دم بسته و او را بخیر یاد نکرده.و مؤمن فارسى است زیرا در هر نامى جستجو دارد،اگر ایمان آویزان بستاره ثریا باشد برگیرند آن را نژاد پارس که جستجو کردند و برگزیدند از آن برتر و شریفترش را و پناه خود ساخته و رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله فرمود بپرهیزید از فراست و دریافت مؤمن که او بنور خدا مینگرد.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ٦٤، ص ٦١، ح ٥
٣- مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ.
محمد بن مسلم از امام باقر (ع) در تفسیر قول خداى عز و جل (٧٥ سوره حجر): «به راستى در این آیاتى است براى باهوشان» فرمود: آنها ائمه هستند، رسول خدا (ص) فرمود: از فراست و تیزبینی مؤمن بپرهیزید که با نور خدا می نگرد. در تفسیر گفتار خداى تعالى «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» فرمود.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ١، ص ٢١٨، ح ٣
١٥٥٧٩- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (الحجر ٧٥) قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ فِی قَوْلِهِ إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (الحجر ٧٥).
امام باقر (ع) در تفسیر آیه «همانا در این آیاتى است براى تیزبینان » (سوره حجر آیه ٧٥) فرمود: منظور از «متوسّمین» ائمّه هستند (چون) رسول خدا (ص) فرمود: از زیرکى مؤمن بپرهیزید زیرا او در گفتارش با نور الهى نظر مىکند.
وسائل الشیعة، ج ١٢، ص ٣٨، ح ١٥٥٧٩
١٥٥٨٠- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ ع فَقَالَ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الْحَدِیثَ.
سلیمان جعفرى گوید: عدّهاى در نزد امام موسى کاظم (ع) بودیم که فرمود: از زیرکى مؤمن بترسید زیرا او با نور الهى [به امور] مىنگرد.
وسائل الشیعة، ج ١٢، ص ٣٨، ح ١٥٥٨٠
٣٢- وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَیْفَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ ع لِأَنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خُلِقَ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَهُمْ أَصْفِیَاءُ أَبْرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُونَ نُورُهُمْ یُضِیءُ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ کَالْبَدْرِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: بر فراست مؤمن مواظبت کنید زیرا او با نور الهی می نگرد. [راوی] گفت: ای امیرمؤمنان! چه طور مؤمن، با نور خدا می نگرد؟ امام فرمود: زیرا ما، از نور خدا آفریده شده ایم و شیعیان ما از شعاع نور ما آفریده شده اند. آنان برگزیدگان و نیکان و پاکیزگان و ژرف نگران اند. نور آنان، بر دیگران همانند ماه کامل در شب تاریک، نور می افشاند.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ٢٥، ص ٢١، ح ٣٢
١- بصائر الدرجات عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ یَا سُلَیْمَانُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ فَسَکَتُ حَتَّى أَصَبْتُ خَلْوَةً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ سَمِعْتُکَ تَقُولُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ وَ الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ بِذَلِکَ النُّورِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ.
سلیمان جعفرى گوید نزد امام کاظم علیه السلام بودم و ایشان فرمود : اى سلیمان! بترس از درون بینى مؤمن؛ زیرا او با نور خدا مى نگرد. من چیزى نگفتم تا این که خلوتى دست داد و عرض کردم: فدایت شوم، از شما شنیدم که مى فرمایید: بترس از درون بینى مؤمن؛ زیرا او با نور خدا مى نگرد؟ فرمود: آرى، اى سلیمان. خداوند مؤمنان را از نور خود آفرید و آنان را در رحمت خود غوطه ور کرد و از آنان نسبت به ولایت ما پیمان گرفت و مؤمن برادر پدرى و مادرى مؤمن است. پدرش نور است و مادرش رحمت. و او با آن نورى که از آن آفریده شده است مى نگرد .
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ٦٤، ص ٧٣، ح ١
فراست مؤمنین به مقدار ایمان آنهاست
١- حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ یَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع وَ قَدِ اجْتَمَعَ الْفُقَهَاءُ وَ أَهْلُ الْکَلَامِ مِنَ الْفِرَقِ الْمُخْتَلِفَةِ فَسَأَلَهُ بَعْضُهُمْ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَیِّ شَیْءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَةُ لِمُدَّعِیهَا قَالَ بِالنَّصِّ وَ الدَّلِیلِ قَالَ لَهُ فَدَلَالَةُ الْإِمَامِ فِیمَا هِیَ قَالَ فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَةِ قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِکُمْ بِمَا یَکُونُ قَالَ ذَلِکَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَیْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِکُمْ بِمَا فِی قُلُوبِ النَّاسِ قَالَ ع لَهُ أَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ الرَّسُولِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِی جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ (الحجر ٧٥) فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِینَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ
قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ الْمَأْمُونُ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ زِدْنَا مِمَّا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَیَّدَنَا بِرُوحٍ مِنْهُ مُقَدَّسَةٍ مُطَهَّرَةٍ لَیْسَتْ بِمَلَکٍ لَمْ تَکُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى إِلَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هِیَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا تُسَدِّدُهُمْ وَ تُوَفِّقُهُمْ وَ هُوَ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...
از حسن بن جهم مروى است که گفت روزى در مجلس مأمون حاضر شدم و على بن موسى الرضا (ع) در نزد او بود و فقها و اهل کلام از فرقههاى مختلفه در آن مجلس اجتماع یافته بودند پس بعضى از آنها از آن بزرگوار سؤال کرد و عرض کرد یا ابن رسول اللَّه به چه چیز تصحیح میتوان کرد امامت را از براى مدعى امامت فرمود بنض و دلیل. عرض کرد پس راه یافتن امامت امام در چیست فرمود در علم او و مستجاب شدن دعاى او. عرض کردم وجه اخبار شما بچیزهائى که بعد از این واقع مىشود چیست؟ فرمود: بسبب عهدیست که از رسول خدا (ص) با ما معهود است یعنى بسبب آن صحیفهاى است که از رسول خدا بما رسیده است و علم ما کان و یکون در آن ثبت است.
عرض کردم پس وجه اخبار شما از آنچه در قلوب مردم است چیست؟ فرمود: آیا قول رسول خدا (ص) به تو نرسیده است که از فراست مؤمن بپرهیزید که او به نور خدا نظر میکند؟ عرض کردم بلى؛ فرمود: پس نیست مؤمنى مگر آنکه او را فراستى است که با نور خدا نظر میکند به مقدار ایمان خود و میزان بینش و دانش خود؛ همانا حقتعالى جمع کرده است از براى ما ائمه (ع) آن مقدار فراست که در جمیع مؤمنان پراکنده کرده است و حقتعالى در کتاب محکم خود فرموده است «به راستى در این آیاتى است براى تیزبینان » (سوره حجر آیه ٧٥) و اول متوسمین (صاحبان فراست و نیزبینان) رسول خدا (ص) است پس از آن امیر المؤمنین (ع) بعد از آن جناب است و بعد از آن حسن و حسین و ائمه از اولاد حسین (ع) است تا روز قیامت.
راوى گوید: پس از آن مأمون روى به آن جناب کرد و عرض کرد یا ابا الحسن زیاده بر این بیان فرما از آنچه حقتعالى از براى شما اهل بیت (ع) قرار داده است حضرت رضا (ع) فرمود حقتعالى همانا ما را به روح مقدس و مطهرى مؤید ساخته است و آن روح فرشته نیست و با احدى از کسانى که این دار فانى را وداع کردند نبوده است مگر با رسول خدا (ع) و با ائمه (ع) که یارى میکند و اعانت مینماید ایشان را و آن عمودى است از نور که میان ما و میان خدای عزوجل است.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ٢، ص ٢٠٠، ح ١
٥٩٠٩ - ابن بابویه، قال: حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنی أحمد بن علی الأنصاری، عن الحسن بن الجهم، قال: حضرت مجلس المأمون یوما و عنده علی بن موسى الرضا (علیه السلام) و قد اجتمع الفقهاء، و أهل الکلام من الفرق المختلفة، فسأله بعضهم، فقال له: یا ابن رسول الله، بأی شیء تصح الإمامة لمدعیها؟ قال: «بالنص و الدلیل».
قال له: فدلالة الإمام فیما هی؟ قال: «فی العلم، و استجابة الدعوة».
قال: فما وجه إخبارکم بما یکون؟ قال: «ذلک بعهد معهود إلینا من رسول الله (صلى الله علیه و آله)».
قال: فما وجه إخبارکم بما فی قلوب الناس؟ قال (علیه السلام) له: «أما بلغک قول رسول الله (صلى الله علیه و آله): اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله؟». قال: بلى. قال: «فما من مؤمن إلا و له فراسة، ینظر بنور الله على قدر إیمانه، و مبلغ استبصاره و علمه، و قد جمع الله للأئمة منا ما فرقه فی جمیع المؤمنین، و قال الله تعالى فی کتابه العزیز: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فأول المتوسمین رسول الله (صلى الله علیه و آله)، ثم أمیر المؤمنین (علیه السلام) من بعده، ثم الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین (علیهم السلام) إلى یوم القیامة».
از حسن بن جهم مروى است که گفت روزى در مجلس مأمون حاضر شدم و على بن موسى الرضا (ع) در نزد او بود و فقها و اهل کلام از فرقههاى مختلفه در آن مجلس اجتماع یافته بودند پس بعضى از آنها از آن بزرگوار سؤال کرد و عرض کرد یا ابن رسول اللَّه به چه چیز تصحیح میتوان کرد امامت را از براى مدعى امامت فرمود بنص و دلیل.
عرض کرد پس راه یافتن امامت امام در چیست فرمود در علم او و مستجاب شدن دعاى او.
عرض کردم وجه اخبار شما بچیزهائى که بعد از این واقع مىشود چیست؟ فرمود: بسبب عهدیست که از رسول خدا (ص) با ما معهود است (یعنى بسبب آن صحیفهاى است که از رسول خدا بما رسیده است و علم ما کان و یکون در آن ثبت است.)
عرض کردم پس وجه اخبار شما از آنچه در قلوب مردم است چیست؟ فرمود: آیا قول رسول خدا (ص) به تو نرسیده است که از فراست مؤمن بپرهیزید که او به نور خدا نظر میکند؟ عرض کردم بلى؛ فرمود: پس نیست مؤمنى مگر آنکه او را فراستى است که بآن نظر میکند بنور خدا بر مقدار ایمان خود و میزان بینش و دانش خود؛ همانا حقتعالى جمع کرده است از براى ما ائمه (ع) آن مقدار فراست که در جمیع مؤمنان پراکنده کرده است و حقتعالى در کتاب محکم خود فرموده است «به راستى در این آیاتى است براى تیزبینان » (سوره حجر آیه ٧٥) و اول متوسمین (صاحبان فراست و نیزبینان) رسول خدا (ص) است پس از آن امیر المؤمنین (ع) بعد از آن جناب است و بعد از آن حسن و حسین و ائمه از اولاد حسین (ع) است تا روز قیامت.
البرهان فی تفسیر القرآن، ج ٣، ص ٣٧٩، ح ٥٩٠٩
٣- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَیْهِ کَمَا فَوَّضَ إِلَى سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِیهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْکَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَیْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ هَکَذَا هِیَ فِی قِرَاءَةِ عَلِیٍّ ع قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَحِینَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ یَعْرِفُهُمُ الْإِمَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ یَقُولُ- إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ لَا یَخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِی نَعَمْ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَى الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ کَلَامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ (الروم: ٢١) وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَیْسَ یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْأَمْرِ یَنْطِقُ بِهِ إِلَّا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِکٌ فَلِذَلِکَ یُجِیبُهُمْ بِالَّذِی یُجِیبُهُمْ.
عبد الله بن سلیمان گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم که به امام هم اختیاراتى داده شده چنانچه به سلیمان بن داود (ع) داده شده بود؟ فرمود: آرى، و این براى آن بود که مردى از آن حضرت مسألهاى پرسید، به او پاسخى داد و دیگرى از آن حضرت همین مسأله را پرسید و پاسخى جز پاسخ اولى به او داد و مرد سومى همان مسأله را پرسید و امام جواب سومى به او داد جز جوابهائى که به دوتاى اولى داده بود، سپس فرمود (٣٩ سوره ص): «این است عطاى ما بده یا ببخش بدون حساب» و چنین است این آیه در قرائت على (ع) (در قرائت مشهوره به جاى اعط- امسک است).
گوید من گفتم: اصلحک الله وقتى این جوابها را به آنها مىدهد آنها را مىشناسد؟ فرمود: سبحان الله آیا نمىشنوى که خدا مىفرماید: «به راستى در این آیاتى است براى متوسمین - و آنها ائمه هستند - و به راستى که آن در راهى مقیم است» (سوره حجر آیات ٧٥ و ٧٦) که هرگز از آن بیرون نرود. سپس به من فرمود: آرى به راستى امام وقتى دیده به مردى افکند او را مىشناسد و رنگ او تشخیص مىدهد (یعنى نوع او را مىفهمد یا از رنگ رخساره راز درونش را درک مىکند) و اگر سخن او را از پشت دیوار هم بشنود او را مىشناسد و مىفهمد چه کاره است؟ به درستى که خدا مىفرماید (٢١ سوره روم): «از آیات او است خلق آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شما، به راستى که در آن آیاتى است براى دانشمندان» و آنان علماء هستند (یعنى ائمه (ع))، چیزى نباشد که بدو سخن گوید جز آنکه او را بشناسد، که آیا اهل نجات است یا در هلاکت است، و از این رو بدانها پاسخ دهد بدان چه پاسخ دهد.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ١، ص ٤٣٨، ح ٣
٤٤٧- [أَخْبَرَنَا] أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَسَنِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْکَرِیمِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: بَیْنَمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ تَسْتَعْدِی عَلَى زَوْجِهَا، فَقَضَى لِزَوْجِهَا، عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ فَقَالَتْ: وَ اللَّهِ مَا الْحَقُّ فِیمَا قَضَیْتَ، وَ لَا تَقْضِی بِالسَّوِیَّةِ، وَ لَا تَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ، وَ لَا قَضِیَّتُکَ عِنْدَ اللَّهِ بِالْمَرْضِیَّةِ!!! فَنَظَرَ إِلَیْهَا مَلِیّاً- ثُمَّ قَالَ: کَذَبْتِ یَا بَذِیَّةُ یَا بَذِیَّةُ، یَا سَلَقْلَقَةُ أَوْ یَا سَلْقَى- فَوَلَّتْ هَارِبَةً، فَلَحِقَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ: لَقَدِ اسْتَقْبَلْتِ عَلِیّاً بِکَلَامٍ- ثُمَّ إِنَّهُ نَزَعَکِ بِکَلِمَةِ فَوَلَّیْتِ هَارِبَةً قَالَتْ: إِنَّ عَلِیّاً وَ اللَّهِ أَخْبَرَنِی بِالْحَقِّ- وَ شَیْءٌ أَکْتُمُهُ مِنْ زَوْجِی مُنْذُ وَلِیَ عِصْمَتِی. فَرَجَعَ عَمْرٌو إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتْ- وَ قَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا نَعْرِفُکَ بِالْکِهَانَةِ. فَقَالَ: وَیْلَکَ إِنَّهَا لَیْسَتْ بِکِهَانَةٍ مِنِّی وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ قُرْآناً: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الْمُتَوَسِّمَ وَ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ- وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بَعْدِی هُمُ الْمُتَوَسِّمُونَ، فَلَمَّا تَأَمَّلْتُهَا عَرَفْتُ مَا هِیَ [کَذَا] بِسِیمَاهَا.
(٤٤٧) جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل کرد؛ ابى جعفر علیه السّلام فرمود: روزى امیر المؤمنین على علیه السّلام در مسجد کوفه نشسته بود و به شکایات مردم رسیدگى مىکرد، زنى از همسرش شکایت کرد و تظلّم نمود. آن بزرگوار به نفع شوهرش قضاوت کرده، حکم صادر فرمود. زن گفت: یا على علیه السّلام! حکمى که صادر کردى به حق نیست. تو در بین رعیّت به عدالت رفتار نمىکنى و قضاوت تو مرضىّ خدا نیست. على علیه السّلام به او نگریست و گفت: اى زن دروغگو و نابکار! گستاخى را به غایت رساندى و سخنان ناروا مىگویى! زن چون چنین دید پا به فرار گذاشت. عمرو بن حریث به تعقیب او پرداخت. وقتى او را دستگیر کرد، به او گفت: اى زن گستاخ! على علیه السّلام به حق سخن راند و به نرمى و ملاطفت رفتار کرد؛ امّا تو سخنان درشت مىگویى! زن که ترسیده بود گفت: به خدا سوگند، على علیه السّلام به حق حکم کرد؛ امّا من از زمانى که با همسرم ازدواج کردم، مطلبى را از او کتمان مىکردم. عمرو بن حریث به نزد على علیه السّلام بازگشت و آنچه شنیده بود باز گفت، سپس پرسید، یا على علیه السّلام! آیا علم کهانت مىدانى که چنین حکمى صادر فرمودى؟! على علیه السّلام فرمود: واى بر تو! مرا به کهانت چه ارتباط است! و این از کهانت نیست، به خدا سوگند خداى تعالى در قرآن فرمود إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نخستین متوسّم بود و بعد از ایشان من هستم و بعد از من هم ائمه هدى از ذریّهام متوسّمین و هوشیاران هستند. اى عمرو! چون در سیماى آن زن نگاه کردم، دانستم او ناحق مىگوید.
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ١، ص ٤٢٠، ح ٤٤٧
وَ رُوِیَ عَنْ أُوَیْسٍ ره لَمَّا قَصَدَهُ حَیَّانُ بْنُ هَرِمٍ قَالَ لَهُ حِینَ رَآهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَخِی حَیَّانَ بْنَ هَرِمٍ فَقَالَ لَهُ مِنْ أَیْنَ لَکَ مَعْرِفَتِی وَ لَمْ تَرَنِی فَقَالَ لَهُ الْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ وَ إِنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ تُسَامُ کَمَا تُسَامُ الْخَیْلُ.
روایت شده وقتى که حیّان بن هرم به حضور اویس قرنى (ره) رسید، گفت: السّلام علیک یا اخى حیّان بن هرم! حیّان گفت: از کجا نام مرا دانستى و حال آنکه مرا ندیده بودى؟ گفت: مؤمن به نور خدا مىنگرد و ارواح مؤمنان را تغذیه مىکنند، چنان که اسبها را تغذیه مىکنند.
إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج ١، ص ١٣١
وَ رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى بَیِّنَةٍ یُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَیَحْکُمُ بِعِلْمِهِ وَ یُخْبِرُ کُلَّ قَوْمٍ بِمَا اسْتَبْطَنُوهُ وَ یَعْرِفُ وَلِیَّهُ مِنْ عَدُوِّهِ بِالتَّوَسُّمِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إِنَ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ (الحجر: ٧٥- ٧٦).
وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ مُدَّةَ دَوْلَةِ الْقَائِمِ ع تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً تَطُولُ أَیَّامُهَا وَ شُهُورُهَا.
و فرمود چون قائم آل محمد قیام کند در میان مردم مانند داود پیغمبر حکومت میفرماید و بدلیلى نیازمند نمیباشد چه خدا باو الهام فرماید تا در نتیجه مطابق با علم خود کار میکند و از باطن همگان اطلاع میدهد و از روى قیافه، دوست از دشمنش را امتیاز میدهد خدا فرمود؟ «به راستى در این آیاتى است براى تیزبینان با فراست و همانا آنها بر راه پابرجائى هستند.» (سوره حجر آیات ٧٥ و ٧٦)
روایت شده مدت سلطنت قائم آل محمد نوزده سالست و چنانچه پیش از این بیان شد شبانهروز و ماههاى آن طولانى است.
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد (للمفید)، ج ٢، ص ٣٨٦
إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ (الرحمن: ٤١) فَقَالَ یَا مُعَاوِیَةُ مَا یَقُولُونَ فِی هَذَا قُلْتُ یَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُعَرِّفُ الْمِجْرِمِینَ بِسِیمَاهُمْ فِی الْقِیَامَةِ فَیَأْمُرُ بِهِمْ فَیُؤْخَذُ بِنَوَاصِیهِمْ وَ أَقْدَامِهِمْ فَیُلْقَوْنَ فِی النَّارِ فَقَالَ لِی وَ کَیْفَ یَحْتَاجُ الْجَبَّارُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَى مَعْرِفَةِ الْخَلْقِ بِسِیمَاهُمْ وَ هُوَ خَلَقَهُمْ قُلْتُ فَمَا ذَاکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ ذَلِکَ لَوْ قَامَ قَائِمُنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ السِّیمَاءَ فَیَأْمُرُ بِالْکَافِرِ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ ثُمَّ یَخْبِطُ بِالسَّیْفِ خَبْطاً.
معاویه دهنی میگوید امام صادق ع یکبار این آیه را که میفرماید «مجرمان به سیمایشان شناخته میشوند، پس آنها را از موهاى جلو سر و قدمها میگیرند» (الرحمن/٤١) قرائت کردند و فرمودند: معاویه! مردم درباره این آیه چه می گویند؟
گفتم: گمان میکنند که «خداوند تبارک و تعالی مجرمان را به سیمایشان میشناسد، پس دستور میدهد که آنها را از موهاى جلو سر و قدمها بگیرند و در آتش افکنند. فرمود: چگونه خداوند تبارک و تعالی نیاز به شناختن مخلوقات داشته باشد که خودش آنها را پدید آورده و آفریده است؟ گفتم: فدایت شوم؛ پس مطلب چیست؟
فرمود: اگر قائم ما قیام کند خداوند به او [افشا شدن] سیما را عطا میکند؛ به سیمایشان شناخته مىشوند، پس وی در مورد کفرپیشگان دستور میدهد و آنها را از موهاى جلو سر و قدمها مىگیرند و سپس با شمشیر به سزایشان میرساند.
الإختصاص، ص ٣٠٤
عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ مَخْلُوقٍ إِلَّا بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ ذَلِکَ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ وَ لَیْسَ بِمَحْجُوبٍ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص ثُمَّ لَیْسَ یَدْخُلُ عَلَیْهِمْ أَحَدٌ إِلَّا عَرَفُوهُ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَهُمُ الْمُتَوَسِّمُونَ.
ابوبکر حضرمى از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود هر انسانى در پیشانیش نوشته است: مؤمن است یا کافر این مطلب از دیده شما پنهان است ولى ائمه از آل محمّد صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم آن را مىبینند. هر که وارد بر آنها شود میشناسند مؤمن است یا کافر بعد این آیه را خواند«همانا در این آیاتى است براى تیزبینان » (سوره حجر آیه ٧٥) ائمه علیهم السّلام متوسمین هستند.
الإختصاص، ص ٣٠٢
١- عن مُحَمَّد بْنَ حَرْبٍ الْهِلَالِیَّ أَمِیرَ الْمَدِینَةِ یَقُولُ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فِی نَفْسِی مَسْأَلَةٌ أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُکَ بِمَسْأَلَتِکَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَنِی وَ إِنْ شِئْتَ فَسَلْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِأَیِّ شَیْءٍ تَعْرِفُ مَا فِی نَفْسِی قَبْلَ سُؤَالِی عَنْهُ قَالَ بِالتَّوَسُّمِ وَ التَّفَرُّسِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
محمد بن حرب هلالى گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اى پسر رسول خدا! در ذهنم سؤالى هست که مى خواهم از شما بپرسم . حضرت فرمود: اگر مى خواهى مى توانم پیش از آن که بپرسى به تو بگویم چه سؤالى دارى و اگر هم مى خواهى خودت بپرس. هلالى مى گوید عرض کردم: اى پسر رسول خدا! پیش از آن که سؤال کنم، از کجا مى دانید در ذهن من چه سؤالى است؟ حضرت فرمود: با نشانه شناسى و درون بینى (تَوَسُّم و تَفَرُّس). مگر نشنیده اى این سخن خداوند عزّ و جلّ را که: «همانا در این براى نشانه شناسان نشانه هاست» (الحجر: ٧٥) و این سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله را که: از درون بینى مؤمن بترسید؛ زیرا که او با نور خداوند عزّ و جلّ مى بیند.
معانی الأخبار، ص ٣٥٠، ح ١
٥- تفسیر العیاشی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ فِی الْإِمَامِ آیَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هُوَ السَّبِیلُ الْمُقِیمُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ وَ یَنْطِقُ عَنِ اللَّهِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ شَیْءٌ مِمَّا أَرَادَ.
امام صادق علیه السلام : همانا در امام نشانه اى است براى نشانه شناسان و اوست ایستاده بر سر راه (نشانه اى براى راهنمایى)، با نور خدا مى نگرد و از جانب خدا سخن مى گوید و هیچ چیز از آنچه بخواهد، بر او پوشیده نیست.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ٢٤، ص ١٢٦، ح ٥
(تفسیر العیّاشی: ٢/٢٤٨/٣١)
٥- تفسیر العیاشی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ فِی الْإِمَامِ آیَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هُوَ السَّبِیلُ الْمُقِیمُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ وَ یَنْطِقُ عَنِ اللَّهِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ شَیْءٌ مِمَّا أَرَادَ.
امام صادق علیه السلام : همانا در امام نشانه اى است براى نشانه شناسان و اوست ایستاده بر سر راه (نشانه اى براى راهنمایى)، با نور خدا مى نگرد و از جانب خدا سخن مى گوید و هیچ چیز از آنچه بخواهد، بر او پوشیده نیست.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ٢٤، ص ١٢٦، ح ٥
(تفسیر العیّاشی: ٢/٢٤٨/٣١)
١٥٥٨١- مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الرَّضِیُّ فِی نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ.
سیّد رضى (در نهج البلاغه) گوید: علىّ (ع) فرمود: از گمانهایى که مؤمنان نسبت به شما مىبرند بر حذر باشید زیرا خدا حقّ را بر زبان آنها جارى مىسازد.
وسائل الشیعة، ج ١٢، ص ٣٨، ح ١٥٥٨١
پا بر جا بودن راه حق در متوسمین
٢- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ یَحْیَى بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی أَسْبَاطُ بْنُ سَالِمٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِیتَ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَا تَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ قَالَ نَحْنُ الْمُتَوَسِّمُونَ وَ السَّبِیلُ فِینَا مُقِیمٌ.
اسباط بن سالم گوید: من نزد امام صادق (ع) بودم که مردى از اهل هیت بر او در آمد و عرض کرد: اصلحک اللَّه چه مى فرمائى در تفسیر قول خداى عز و جل: «به راستى در این آیاتى است براى اندیشهکنندگان با فراست » (سوره حجر آیه ٧٥) فرمود: مائیم متوسمین و راه حق در ما پا بر جا است.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ١، ص ٢١٨، ح ٢